satansim
عشق - نفرت -شعر -جملات قصار-و ....

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.

مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟

زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...

مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.

نتیجه اخلاقی۱: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند




سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش! بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟


زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!

نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حدس می زنند




خانم جواني در سالن انتظار فرودگاهي بزرگ منتظر اعلام براي سوار شدن به هواپيما بود. بايد ساعات زيادي رو براي سوار شدن به هواپيما سپري ميکرد و تا پرواز هواپيما مدت زيادي مونده بود پس تصميم گرفت يه کتاب بخره و با مطالعه كتاب اين مدت رو بگذرونه. اون همينطور يه پاکت شيريني خريد.

اون خانم نشست رو يه صندلي راحتي در قسمتي که مخصوص افراد مهم بود تا  هم با خيال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه. کنار دستش اون جايي که پاکت شيريني اش بود يه آقايي نشست روي صندلي کنارش و شروع کرد به خوندن مجله اي که با خودش آورده بود.


وقتي خانومه اولين شيريني رو از تو پاکت برداشت آقاهه هم يه دونه ورداشت. خانومه عصباني شد ولي به روي خودش نياورد. فقط پيش خودش فکر کرد اين يارو عجب رويي داره. اگه حال و حوصله داشتم حسابي حالشو ميگرفتم هر يه دونه شيريني که خانومه بر ميداشت ..آقاهه هم يکي ور ميداشت.

ديگه خانومه داشت راستي راستي جوش مياورد ولي نمي خواست باعث مشاجره بشه وقتي فقط يه دونه شيريني ته پاکت مونده بود. خانومه فکر کرد. اه . حالا اين آقاي پر رو و سواستفاده چي چه عکس العملي نشون ميده..هان؟

آقاهه هم با کمال خونسردي شيريني آخري رو ور داشت، دو قسمت کرد و نصفشو داد خانومه ونصف ديگه شو خودش خورد.


اه .. اين ديگه خيلي رو ميخواد. خانومه ديگه از عصبانيت کارد ميزدي خونش در نميومد.


در حالي که حسابي قاطي کرده بود. بلند شد و کتاب و اثاثش رو برداشت و عصباني رفت براي سوار شدن به هواپيما وقتي نشست سر جاي خودش تو هواپيما  يه نگاهي توي مکيفش کرد تا عينکش رو بر داره که يک دفعه غافلگير شد، چرا؟ براي اين که ديد که پاکت شيريني که خريده بود توي کيفش هست «دست نخورده و باز نشده» فهميد که اشتباه کرده و از خودش شرمنده شد. اون يادش رفته بود که پاکت شيريني رو وقتي خريده بود تو کيفش گذاشته بود. اون آقا بدون ناراحتي و اوقات تلخي شيريني هاشو با او تقسيم کرده بود. در زماني که اون عصباني بود و فکر ميکرد که در واقع اون آقاهه است که داره شيريني هاشو ميخوره و حالا حتي فرصتي نه تنها براي توجيه کار خودش بلکه براي عذر خواهي از اون آقا رو نداره
 

چهار چيز هست که غير قابل جبران و برگشت ناپذير هست

.
سنگ بعد از اين که پرتاب شد
دشنام بعد از اين که گفته شد.
موقعيت بعد از اين که از دست رفت
و زمان بعد از اين که گذشت و سپري شد

نتیجه اخلاقی 3:خانمها توانایی ذهنی لازم برای قضاوت را ندارند



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:2
negar

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. امیدوارم از مطالب لذت ببرید. حتما نظر بدید .
آخرین مطالب
نويسندگان
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان satansim و آدرس satansim.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.